زندگينامه شهيد داريوش مرادي
تاريخ : شنبه 30 دی 1391برچسب:, | 10:10 | نویسنده : میثم shvaliasr@yahoo.com

کلامی گرم و معنوی

 

مروری بر زندگی حماسی بسیجی شهید داریوش مرادی

 

شهید داریوش مرادی در سال 1339 در شهرستان رشت در خانواده ای مسلمان و دوستدار اهل بیت ( ع) دیده به جهان گشود . در دوران بارداری مادر با تحمل سختی ها و جهت سالم ماندن او به در گاه خداوند به نذر و نیارز پرداخت بود و او به عنوان اولین فرزند خانواده روشنی بخش دلهای آنها شده بود . وی تا پنج سالگی در کنار خانواده در خانه ای استیجاری به سر برده و ششمین سال از تولدش به دلیل برخی ناملایمات پدر و مادر به عنوان سرپرست خانواده در کنار پنج برادر و خواهر به ادامه زندگی مشغول می گردید آغاز بهار علم و دانش وی در دوران تحصیل یکی از بهترین و ممتاز ترین دانش آموزان آن مدرسه به شمار می رفته که پس از اتمام دوران ابتدایی وی جهت تامین مخارج زندگی در کنار مادر به کار مشغول گشته و با فروش بادکنک و وسایل خوراکی چرخ زندگی را چرخوانده است رابطه خوب و صمیمانه داریوش با مادر توکل بر خداوند مهربان او را در ادامه زندگی امید وار ساخته ودر امر تحصیل علم نیز وی به عنوان شاگرد اول مدرسه بار ها اسمش در روزنامه ها به چاپ می رسیده همچنین اخلاق و رفتار پسندیده او رضایت معلمین و اولیای مدرسه را در پی داشته است . در اوج شکوفایی انقلاب اسلامی داریوش یکی از فعالین مدرس و از بر پا کنندگان تضاهرات بود که ند باری با درگیری با مزدوران رژیم پهلوی با لباس پاره و چهره ونین به خانه مراجعت نمود که به دلیل نداشتن لباس از مادر طلب خرید لباس دسته دوم نمود و به پوشیدن آنان مبادرت ورزیده است وی سال سوم متوسطه بود که با وجود کار در سنگ بلوک زنی به دلیل کمبود امکانات مالی به اجبار به نیروی هوای رفته که پس از نه ماه کارو تلاش در ارتش از آنجا خارج می شود و علت این امر را وقتی مادر از او درخواست اینگونه پاسخ می دهد که در هنگام نماز نرمانده اش به او اجازه خواندن نماز را نمیداده که وی در ماند در آنجا امتنا می ورزید در دوران انقلاب داریوش با شرکت در راهپیمایی ها تشویق دانش آموزان به این امر ازمدرسه اخراج شده که ب واسطه دیگران دوباره سر کلاس درس حاضر میشود یکی از مهم ترین فعالیت های شهید داریوش مرادی پس ز پیروزی انقلاب اسلامی کمک به معتادین بوده به طوری که به همراه تعدادی از دوستان و با همکاری بهداری رشت جهت از منجلات کشین جوانان معتاد با اجاره خانه هاییی به ترک آنان زمواد مخدر پرداخته تا از این طریق اندکی از مشکلات جامعه بکاهد

از دیگر تلاش های شهید داریوش مرادی رساندن نفت و سوخت به خانواده های بی بضاعت بوده است مادر شهید نقل میکند که وی با کمترین چیزی قانع بود واگر شبها با شکم گرسنه سر به بالین می گذاشت خدا را شکر کرده و می گفت : اگر چیزی نداریم بخوری سالم هستیم و می توانیم با کار کردن روزی خود را تامین نماییم ارطبات خوب و صمیمانه داریوش با برادر و خواهر ها و همچنین دوستان و فامیل به گونه ای بود که همه او را دوست داشتند و از هم نشینی با او لذت میبردند وی در تمام کار ها با خانواده مشورت مینمود و از نظرات آنان بهره میبرد با دختر های فامیل به شرطی که حجاب اسلامی را رعایت میکردند وارد گفتو گو می شد تا آنجا که میتوانیت با جوانان محل برخورد خوب و مناسب داشت و در درس ها کمکشان مینمود همچنین کسانی که پایبند به انقلاب نبودند را به طریق مخطلف به طرف انقلاب می کشاند تمام سعی و تلاش او صرف خدمت به اسلام نمود از خصلت پسندیده ووی ماطفت ادب اخلاس بود که در درونش موج میزد وی عاشق اهل بیت بود و براثر توجه به معنویت به مرحله ای از شناخت خالق خود رسیده بود که ب هیچ لذت دنیایی آن را معامله نمی کرد حضور پر رنگ وی در مسجد باقرآباد رشت و شرک در فعالیت های فرهنگی و مذهبی پایگا وجود او را چنان صیقل داده بود که جز به کار خیر خداپسندانه نمی اندیشید کلام گرم و معنوی داریوش چنان در میان برادرانش تایر گذار بود که پس از وی برادر کوچکش (دانش) نیز ادامه دهنده ی راهش شد و همانند اوآسمانی گردید و برادر دیگرش نیز مانند مولا ابوالفضل العباس (ع) به درجه ی جانبازی نایل گردید عشق به ولایت فقیه و پایبندی به دستورات امام خمینی ( ره ) چنان بود داریوش را سر مست نموده بود که در اولین روز های جنگ تحمیلی به همراه تعدادی از رزمندگان گیلان جهت پاسداشت ارزش های انقلاب اسلامی را هی منطقه عمومی سر پل ذهاب گردید در ابتدای اعزامش با وجود مخالفت های مادر که از وی خواسته بود در کنار خانواده بماند و به عنوان پدر یاری گر خانواده باشد چنین پاسخ داده بود (( می خواهم جز اولین کسانی باشم که به جبحه میروم و شهید میشوم و باید تا آنجا که در توان دارم از خاک و ناموس خود دفاع نمایم و رفتن به جبحه واجب است )) بزرگترن آرزوی وی قبل از جنگ تحمیلی ادامه تحصیل ر رشته مهندسی بود که ا و با ثبت نام در دانشگاه جبحه سر انجام در تاریخ 13/7/ 59 در پادگان ابوذر سر پل ذهاب به مراه 12 کبوتر عاشق گیلان با سرافرازی کامل و با تقدیم خون خود در دانشگاه الهی پذیرفته گردیده و لبریز از دیدار حضرت دوس میشود وبه جمع دیگر قدسیان الهی می پیوندد

 

روحش شاد یادش گرامی



0

  • سیتی جاوا
  • مهریه